معنی فرزند اردشیر ساسانی
حل جدول
لغت نامه دهخدا
اردشیر. [اَ دَ / دِ] (اِخ) نرم. رجوع به اردشیر دوم ساسانی شود.
اردشیر. [اَ دَ / دِ] (اِخ) ابن شیرویه. رجوع به اردشیر دوم (ساسانی) شود.
اردشیر. [اَ دَ / دِ] (اِخ) ابن قباد. رجوع به اردشیر سوم (ساسانی) شود.
اردشیر. [اَ دَ / دِ] (اِخ) ابن هُرمز. رجوع به اردشیر دوم (ساسانی) شود.
اردشیر. [اَ دَ / دِ] (اِخ) نکوکار و نیکوکار. رجوع به اردشیر دوم ساسانی شود.
اردشیر. [اَ دَ / دِ] (اِخ) درازانگل. اردشیر درازدست. رجوع به اردشیر اول هخامنشی و اردشیر بهمن شود.
اردشیر. [اَ دَ / دِ] (اِخ) درازدست. رجوع به اردشیر بهمن و اردشیر اول هخامنشی شود.
اردشیر. [اَ دَ / دِ] (اِخ) ابن یزدجرد.ابن عبد ربه آرد: فی سیره العجم اّن اردشیربن یزدجرد لما استوثق له امره، جمع الناس فخطبهم خطبه حضهم فیها علی الالفه و الطاعه، و حذرهم المعصیه و مفارقه الجماعه، و صفف الناس اربعه. (عقدالفرید چ محمد سعیدالعریان ج 2صص 10- 11). در سلسله ٔ ساسانیان سه تن بنام اردشیر پادشاهی کرده اند و نام پدر هیچیک از آنان یزدجرد (یزدگرد) نبوده است و ناگزیر در این مورد خلطی شده است. رجوع به اردشیر بابکان و اردشیر دوم و اردشیر سوم (ساسانی) شود.
اردشیر. [اَ دَ / دِ] (اِخ) ابن نام آورد یا نماور. رجوع به اردشیر حسام الدولهبن نماور و اسپندار اردشیر شود.
اردشیر. [اَ دَ / دِ] (اِخ) شیروی. رجوع به اردشیر سوم شود.
ساسانی
ساسانی. (ص نسبی) منسوب به ساسان نیای اردشیر و جد سلسله ٔ شاهنشاهی ساسانی: دولت ساسانی. سلسله ٔ ساسانی. خاندان ساسانیان. سلاطین ساسانی. ساسانیه. آل ساسان. آل اردشیر. بنو ساسان. اکاسره. رجوع به ساسان و ساسانیان شود.
نام های ایرانی
پسرانه، شیر زیبا، اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانیان، آن که حکومت مقدس دارد، شهریاری و پادشاهی مقدس، از شخصیتهای شاهنامه، نام مؤسس سلسلهساسانی، فرزند ساسان
معادل ابجد
1238